خوشحالمان کردید. شنبه صبح که به سر کار آمدیم، تلفن‌های شما شروع شد.

ما آمدیم با جعبه‌ای شکلات جرقه‌ای

 زنگ اول:

- الو، مگر پنج‌شنبه‌ها روز دوچرخه ‌نیست؟

- چرا هست!

- پس چرا این پنج‌شنبه نبود؟

زنگ دوم:

- نگران دوچرخه شدم، حالش خوب است؟

پاسخ دادیم: خوب، خیلی‌خوب...

- پس چرا نیامدید!

گفتیم: به‌خاطر کمبود کاغذ این پنج‌شنبه نیامدیم؛ شاید یک‌شنبه بیاییم.

باز هم صدای تلفن‌ها... دینگ‌دینگ پیام‌ها.

بعد باز تلفن زنگ زد صدای مادربزرگی را می‌شنویم که می‌گوید: «نوه‌ام منتظر دوچرخه است. نیامدید و حال من و نوه‌ام گرفته شد.» 

زنگ‌های شما مثل یک شکلات جرقه‌ای بود؛ شیرین و در دهان ما منفجر می‌شد. این هفته هی چای با شکلات جرقه‌ای شیرین پیام‌های شما. بعد دل‌مان خواست بیش‌تر بنویسیم. بیش‌تر بنویسیم. بیش‌تر بنویسیم!

کد خبر 424637

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha